۳۴۹

ساخت وبلاگ
 

از اتاق عمل اومدم بیرون و به خودم نگاه کردمو گفتم :

متاسفم. من همه‌ی تلاشمو کردم.

.

نوشته شده در شنبه بیست و پنجم شهریور ۱۳۹۶ساعت 20:4 توسط سآرینآی|

۳۴۹...
ما را در سایت ۳۴۹ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4wearehereforthewar6 بازدید : 11 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 12:47

 

اگه بودم که نمی داشتم این فکرا بیاد تو سرت.

.

۳۴۹...
ما را در سایت ۳۴۹ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4wearehereforthewar6 بازدید : 14 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 12:47

 

به آد‌م‌ها اعتماد ندارم .

و‌ همین، روابطم رو‌ میگاد.

دارم سعی میکنم به سمت بالا بیام

اما ترسم از اینکه به پایین نگاه کنم و باز هم بیفتم، ولم نمیکنه.

نوشته شده در یکشنبه بیست و ششم شهریور ۱۳۹۶ساعت 9:20 توسط سآرینآی|

۳۴۹...
ما را در سایت ۳۴۹ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4wearehereforthewar6 بازدید : 36 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 12:47

۴۳۹
 

ما دیدیم که شب موندنیه. مگه نه پگاه؟

موضوعات مرتبط: برای آبی ترین گل.

نوشته شده در یکشنبه بیست و ششم شهریور ۱۳۹۶ساعت 9:27 توسط سآرینآی|


۳۴۹...
ما را در سایت ۳۴۹ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4wearehereforthewar6 بازدید : 19 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 12:47

  بلقیس!دلتنگیمدلتنگیمدلتنگیم.خانه ی کوچک ما شاهزاده ی خوشبوی خویش را می جوید.بلقیس!پیچک سبزِ تو، گریان استو سیمایتهنوز میان پرده ها و آینه در نوسان.بلقیس!وقت چای عطرآگین عصرانه است.-این چای اصیل چون باده-دیگر، چه کساستکان ها را میان ما می گرداند؟چه کسیفرات را به خانه ی ما می آورد؟...   نزار قبّانی موضوعات مرتبط: کتاب و شعر. نوشته شده در سه شنبه بیست و هشتم شهریور ۱۳۹۶ساعت 12:35 توسط سآرینآ ۳۴۹...
ما را در سایت ۳۴۹ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4wearehereforthewar6 بازدید : 21 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 12:47

 


اگر تو نباری
باران
از کجا می آید؟
اگر تو نیایی
آمدن مردم
بیهوده است.

 

نزار قبّانی

موضوعات مرتبط: کتاب و شعر.

نوشته شده در سه شنبه بیست و هشتم شهریور ۱۳۹۶ساعت 12:36 توسط سآرینآی|


۳۴۹...
ما را در سایت ۳۴۹ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4wearehereforthewar6 بازدید : 12 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 12:47

 

حالا تمام روانپزشکا و روانکاوای شهر باید بهم بگن 

با این چیزایی که تو زندگی تو اتفاق افتاده باید بگم تو خیلی هم محکم و‌ مقاوم بودی.

خب؟ اینارو که خودمم میدونم. بقیه شو بگو. بگو الان باید چیکار کنم؟

نوشته شده در سه شنبه بیست و هشتم شهریور ۱۳۹۶ساعت 19:21 توسط سآرینآی|

۳۴۹...
ما را در سایت ۳۴۹ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4wearehereforthewar6 بازدید : 5 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 12:47

 

تو نشسته ای کجای ماجرا؟

من چنان گریه می‌کنم که خدا بغل کن مگر مرا...

.

و صدای پایت آخرین صداست

.

نوشته شده در چهارشنبه بیست و نهم شهریور ۱۳۹۶ساعت 22:39 توسط سآرینآی|

۳۴۹...
ما را در سایت ۳۴۹ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4wearehereforthewar6 بازدید : 33 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 12:47

 

من اونقدر بی مصرفم که واسه زندگیِ خودم نتونستم کاری انجام بدم

چرا فکر کردم که میتونم به بقیه کمک کنم؟

 

نوشته شده در دوشنبه سی ام مرداد ۱۳۹۶ساعت 21:53 توسط سارینآی|

۳۴۹...
ما را در سایت ۳۴۹ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4wearehereforthewar6 بازدید : 13 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 23:48

اما از تمامیِ بوق های ممتد آزاردهنده ترم.

 

چشمامو بستم رو همه چیز

و اطرافیان بی تقصیر نبودن.

 

نوشته شده در سه شنبه سی و یکم مرداد ۱۳۹۶ساعت 9:15 توسط سارینآی|


۳۴۹...
ما را در سایت ۳۴۹ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4wearehereforthewar6 بازدید : 8 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 23:48

اما از تمامیِ بوق های ممتد آزاردهنده ترم.   بین خودتون بمونه که ما هم از این اوضاع خسته شدیم. اما چاره ای نداریم. یعنی بیچاره‌ایم. هیچ میدونی؟   نوشته شده در سه شنبه سی و یکم مرداد ۱۳۹۶ساعت 14:44 توسط سارینآی| ۳۴۹...
ما را در سایت ۳۴۹ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4wearehereforthewar6 بازدید : 4 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 23:48

  در روزی بزرگ به تو‌ می‌رسم بر شانه‌ات دست می‌گذارم که به پس‌ بنگری و ببینی که نمی‌خندم.     نوشته شده در سه شنبه سی و یکم مرداد ۱۳۹۶ساعت 15:11 توسط سارینآی| ۳۴۹...
ما را در سایت ۳۴۹ دنبال می کنید

برچسب : بیژن,الهی, نویسنده : 4wearehereforthewar6 بازدید : 3 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 23:48

  قلبم وقتی به انتخاب کردن آدمهای زندگیم فکر میکنم، درد میگیره. یا اونقدر تاریک که تاریک تر شدم یا اونقدر سرخوش که ازینکه مثل اونها نشدم سرخورده تر شدم. هیچکس نتونست اون یکی رو نجات بده. فکر میکنم وقتشه از این کلمه‌ی لعنتی دست بکشم. نجات. مزخرف ترین چهار حرفی ای که همیشه تو‌ ذهنم بود.   نوشته شده در سه شنبه سی و یکم مرداد ۱۳۹۶ساعت 19:56 توسط سارینآی| ۳۴۹...
ما را در سایت ۳۴۹ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4wearehereforthewar6 بازدید : 3 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 23:48

اما از تمامیِ بوق های ممتد آزاردهنده ترم.

 

در من هزار زن هست که هر هزارتا بگای سگ رفته اند.

 

نوشته شده در چهارشنبه یکم شهریور ۱۳۹۶ساعت 18:52 توسط سارینآی|


۳۴۹...
ما را در سایت ۳۴۹ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4wearehereforthewar6 بازدید : 12 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 23:48

اما از تمامیِ بوق های ممتد آزاردهنده ترم.   من چقدر برات نوشتم راستی. تو چقدر حواست جای دیگه بود.     نوشته شده در چهارشنبه یکم شهریور ۱۳۹۶ساعت 19:55 توسط سارینآی| ۳۴۹...
ما را در سایت ۳۴۹ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4wearehereforthewar6 بازدید : 8 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 23:48

 

دیگه کسی نیست برای شنیدن غصه هات.

بیا بده به من دستاتو

اَشک هاتو.

خیلی وقته کسی نیست.

 

نوشته شده در پنجشنبه دوم شهریور ۱۳۹۶ساعت 16:53 توسط سارینآی|

۳۴۹...
ما را در سایت ۳۴۹ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4wearehereforthewar6 بازدید : 6 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 23:48

 

چقدر دلم به هیچ‌چیز خوش نیست.

کاش یه چیز خیلی خیلی کوچیکی داشتم برای دلخوش کردن.

 

 

نوشته شده در پنجشنبه دوم شهریور ۱۳۹۶ساعت 17:46 توسط سارینآی|

۳۴۹...
ما را در سایت ۳۴۹ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4wearehereforthewar6 بازدید : 3 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 23:48

 

نه. حقیقتن نگاه کردن به زخم های مادرم منو به گریه میندازه.

خسته‌ ام. بیشتر از هروقتِ دیگه خسته ام.

 

نوشته شده در پنجشنبه دوم شهریور ۱۳۹۶ساعت 20:22 توسط سارینآی|

۳۴۹...
ما را در سایت ۳۴۹ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4wearehereforthewar6 بازدید : 6 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 23:48